از این به بعد با جستجو در گوگل می تونید ترجمه سایت مورد نظر رو هم ببینید.
این واقا عالیه .
حالا براتون یه آدرس خوب آماری دادم.
جستجوی منابع آماری با دوست خوبم گوگل
پارامتر
در ادامه مطلب ببینید...
سرنوشت دانشطلبان آمار سندان ( قسمت دوم )
( قسمت قبل هم باید خوانده بشود.)
خوب ، ما تو قسمت قبل جایی بودیم که دوستان دانشطلب ما توی این شهر شلوغ و پرجنب و جوش دور هم به خوبی و خوشی داشتن زندگی می گذروندند. حیف این خوبی و خوشی هیچ وقت پایدار نمی مونه. چون دوباره وقتی بعضی استادا متوجه شدن که نمره بچه ها داره از مشروطی در میاد ،حس کردن زیادی شل گرفتن .پس تصمیم گرفتن با هماهنگی قبلی چنتا حال گیری مشتی از این بچه ها با بوی مشروطی بگیرن. البته این اخبار موصق نیست و اگه شاهدی هم برای اخبار وجود داره بهتره خودش رو معرفی نکنه چون ممکن به علت اقدام علیه امنیت دانشگاه یا شهر سندان باز خواست بشه). تا این که پایان ترما رو گرفتن و اکثرا حال بچه ها گرفته شد، (البته باید زود تر میگفتم توی این رشته پر مخاطب و با بازار کار عالی در این شهر همش 10 پسر و 30 تا دختر قبول شده بود و من دارم در مورد حال پسرا میگم چون از حال دخترا که اون طوری خبر ندارم.)خلاصه با این حال گیری دل خیلی از استادای دانشگاه سندان خنک شد، چون این چنتا حسابی تئ دانشگاه اسم در کرده بودن. تا جایی که تعریفشون رو از استادای رشته های به درد نخور و بی ربطی مثل ریاضی ،برق ،شیمی و...می شنیدیم.البته در این بین چند تنی با حرکاتی انتحاری ،تلاش در تخفیف این ضربات مهلک به آمار و اصول و مبانی احتمال اثر شلدن راس داشتند. به هر حال این کارا نتیجه ای نداشت این پسرا نتیجه کار خودشون رو دیدن. ددرباره دخترای این رشته هم حرفای ضد و نقیض زیادی به گوش می رسید، اٌم ، ایم ، هوف ، ...خوب دیگه این مسائل جاشون اینجا نیست ، مثل قهر، آشتی، جدال، سکوت ، قش، فریاد و... ، گرچه ما که زیاد سر در نیاوردیم. به هر حال ماجرای این دانشطلباان ادامه داشت.
این یه یاداشت از نوشته های دانشطلبی از اون شهر که پس از سال ها اکتشاف و جستجو در این شهر پس از سال ها گذشت از آن زمان پیدا شده که به پیوست آورده ایم.
(( آه خدایا، امروز از روزای آخر تابستونه ،دارم فکر آینده رو می کنم. ببینم بعد از این همه اظهار نظر درباره انتخابات ( که در سال 3423- میخی برگذار شد.) میتونم واسه آیندم برنامه ریزی کنم.خوب دو سال که گذشت، دو سال نه 2.5 سال دیگه گیلاس میگیرم(معادل کارشناسی) بعدش چی؟ خوب گیلاس دو هسته (معادل ارشد) شرکت می کنم.، اِ ،اگه قبول شدم فبها، اگر نه می رم یه گیلاس دیگه میگیرم. میشم دوبل گیلاس.( آخه طبق اسناد، یافت شده که اون زمان برای نگه داشتن دانشجویان در دانشگاه از هیچ کاری دست نمی کشیدند اجازه داده بودندبا گذراندند چند واحد دیگر یک کارشناسی دیگر بدهند.) پس 1.5 سال هم برای اون می ذاریم. شد 4 سال دیگه ایشالا اون موقع گیلاس دو هسته ( معادل ارشد) قبول می شم.اگر هم نشد می رم همه گیر شرکت میکنم، از اونا که همه رو را میدن.،همونا که فرقی نداره چقدر بارته. البته من که بارمه، تعریف از خود نباشه.خوب تا اینجا اگه خوب پیش بره میشه 6 سال. دکترام که رو شاخشه، چون خیلی دوست دارم.اونم حتما قبولم وگرنه باید همه گیرش رو برم. اگه اینم بدون مشروطی بگذره اون وقت میشه 8 سال. برنامه ریزی آیندم!2 سال هم حدودا سربازی.( توجه کنید در مورد دخترا همآن زمان مثل الان تبعیض قائل میشدن و دخترا سربازی اجباری نداشتند که این ستم در دوران ها بر پسر ها روا بوده.!)
پس من 21 ساله ؟اٌم ... آ ... چرا 31 ساله میشم تازه وارد بازار کار می خوام میشم. تا کاری گیر بیارم و پولی به چنگ بیارم. با این هزینه زندگی وخونه و ... هیچی دیگه 5 سال هم واسه وقت بذارم میشم 36 ساله، آخه ،اووم، ...، واسه خودم. همیشه دلم واسه اونا که دیر ازوداج کردن می سوخت آخه دلیلش رو نمی دونستم( مشکلات عدیده زندگی) حالا تازه فهمیدم عاقبت هممون همینه. البته این احتمالش زیاده که این پیش بینی ها و برنامه ها عملی نشه و تغییر کنه چون بلاخره 10 سال عمره ، زندگی خرج داره ، اصلا اومدیم باباه خواست ما رو از خونه بیرون کنه و خرج تحصیل بهمون نده . اون وقت باید همزمان با همه گیر کار هم بکنیم، زندگی کارگری چقدر فاز میده، تجربه کردی؟ مرفه بی درد! ))
پس از نوشته ها نتیجه اخلاقی میگیریم که یا باید اصلا به آینده فکر نکنیم ، یا خودمون رو به بی خیالی بزنیم و یا اصلا زندگی رو عشقه!!!!!!!!!!!!!!!
از اون جا که توی اسناد ثبت احوال اون زمان سن فوت اون جوون رو 21 ساله یافت کردند، فرض خود کشی این شخص بسیار بالاست.
ادامه دارد...
نویسنده: چوله به چپ
امیدواریم اعضای جدید انجمن به خوبی به وظایفشون عمل کنند منم ممکن هست که عوض شم.
حالا که آخرش هستیم خوبه که اسم بچه های قبلی رو لااقل برای قدر دانی هم که شده بیاریم.
خانم ها : خانم برزو ـ خانم علیزاده ـ خانم قلیچ خانی ـ خانم شاه حسینی ـ خانم خزلی ـ خانم کریمیان ـ خانم شمسعلی ـ ...
آقایان : آفای داریا ـ آقای مومنی ـ و بنده که من باشم.
با تشکر و سپاس از این که هیچ وقتی نظر ندادید، ولی ما به روز بودیم.خداحافظ
امید وارم مسئولیت ها به کسانی داده بشه که بتونن بخوبی از اونا بر بیان. البته این به رای شما آماری ها بر میگرده.
در ضمن باید بگم که طبق آخرین اطلاعات من از دوره ۸۶ -۳نفر از دوره۸۷-۲نفر و از دوره ۸۸ -۱ نفر به عنوان عضو اصلی انتخاب میشود.
به زودی اسامی نامزد ها رو براتون می ذاریم.
موفق باشید و خوش
سرنوشت دانشطلبان آمار سندان قسمت ۱
از کجا باید شروع کرد، از اول ماجرا! از جایی که بزرگان تصمیم گرفتن دانش رو برای دانش طلبان آزاد کنند.از همان زمان بود که این رشته زیبا و جذاب و شیرین علم هم پاش به این شهر پر جنب و جوش و شاداب باز شد. رشته آمار قربونش برم و شهر جالب تر از اون سندان. ( نکته : در جمله قبلی کلمه قند صفت مشبهی برای رشته هست که ضمیر آن به ناخوداگاه قربونش برم بر نمی گرده، چون هنوز نرفته که برگرده! ) از اون جایی هم که همیشه تو کنکور کسایی هستند که چشم بسته انتخاب رشته میکنند ، بعد از باز کردن چشماشون داشتن شاخ در می آوردند. چون حس میکردند که اصلا این رشته که قبول شدند به دردشون نمی خوره. ( که البته این امر شاخ در اوردن با پا درمیونیه بعضی بزرگان تحقق نیافت ، لااقل تا امروز.) خلاصه اونا تو شک اولیه شاخ در اوردن بودن که حس کردن که داره یه بوایی میاد، که بعد از جست وجوی زیاد معلوم شد که بوی مشروطی به دماغ میرسه. ( ناگفته نباشه ،بعضی ها هم از این قشر دور بودن و تونستند با معدل های بالا ترم 1 رو بگذرونند.) خلاصه که بعد از ضرب و شتم توی بعضی درسا که باعث قلع و قمع شدن یا افتادن شد، بعضی ها از خواب شاخ در اوردن بیدار شدن و تصمیم گرفتن با قضا و قدر و قسمت و ... با این واقعیت (رشته آمار) کنار بیان. در این میون قصد بعضی ها هم برای اومدن به دانشگاه هم معلوم شد که برای بعضی های دیگه می تونه درس عبرت باشه. یه نکته دیگه که از این قسمت نباید جا بمونه تلاش بزرگان آمار برای رسیدن به عدالت اجتماعی بود. اونا با انجام یک سری اقدامات پیشگیرانه مانع شدند تا اونایی که تو خواب غفلت نبودند از بقیه پیشی بگیرند و با این دسته اقدامات تونستند اکثر بچه ها رو کنار هم نگه دارند.
اینا تقریبا {آنچه گذشت} بود.در قسمت های دیگه در باره آنچه هست و یا آنچه خواهد شد یا حتی آنچه باید یا نباید خدمتتون نقل قول های می آوریم.( در این متن متون ما درباره یک شهری در یک کشوری که هیچ کدام به شهر سمنان و دانشجویان اون ربطی نداره حرف می زنیم، خواهشا سوء برداشت نکنید.)
نویسنده: اپسیلول
۷ آبان مراسم سخنرانی دکتر محمدپور قطعی شده.
از تمامی دوستان آماری که در ذهن خودشون سوالاتی دارن میتونن سوالات خودشون رو به دفتر انجمن تحویل بدن تا دسته بندی بشه و از دکتر پرسیده بشه.
امید وارم بچه های فعال و مصمم بتونن از این مراسم بهره کافی رو ببرن.
در ضمن از دیگر اخبار داغ این روز ها به انتخابات میشه اشاره کرد.البته این موضوع بعد از مراسم پیگیری جدی میشه.
البته تا اون موقع کلی وقت مونده ولی امسال با سال های دیگه یه فرق کوچیک داره اونم اینه که ما میتونیم این روز ( روز خودمون ) رو جشن بگیریم.
برای همین بچه های انجمن با همکاری مدیر گروه در حال انجام مقدمات این مراسم در دانشگاه سمنان هستن. از آخرین اخبار میتونم حضور دکتر محمدپور (از اساتید دانشگاه امیر کبیر) رو بهتون اطلاع بدم.
منتظر اخبار بعدی باشید.
همین طور زمان بندی درس های ترم های آینده.
دوشنبه روز معارفه برای جدید الورود هاست.
با هیات علمی و بچه های انجمن و دانشگاه بیشتر آشنا میشوند.
امید وارم در آخر هم به عنوان انسان های بزرگ مثل این بالا سریهام از اینجا بیرون بروند.
ضمن عرض خوش آمد گویی خدمت تمام دانشجوییان عزیز
سال تحصیلی جدید رو به همتون تبریک میگم.
امیدوارم که روزهای خوبی تو دانشگاه سمنان داشته باشید که میدونم محاله!
بزرگترین هدف ارتقای سطح علمی دانشجویان آمار است